نویسنده: کریستیان نوربرگ شولتس
مترجم: مهرداد قیومی بیدهندی
ویراستار: محمدرضا رحیم زاده
ناشر: فرهنگستان هنر
تعداد صفحه: ۵۶۸
قطع کتاب: خشتی
مقدمه
کریستیان نوربرگ شولتس(۶۲۹۱-۹۹۹۱ م)، متفکر، معلم، مورخ و نظریهپرداز نروژی، از برجستهترین اندیشمندان و نظریهپردازان حوزه معماری و شهرسازی در سالهای اخیر بوده است. بررسیها و مثالهای تاریخی دستمایه بسیاری از آثار اوست. در بین این آثار، کتاب «معنا در معماری غرب»جایگاهی ویژه دارد. او در این کتاب مبانی نظریای را که در کتابهای مهم دیگر خود، به ویژه «روح مکان: به سوی پدیدارشناسی معماری»و «سکونت:به سوی معاریای تمثیلی» طرح کرده، در قالب بررسی تاریخ معماری غرب از منظری پدیدارشناسانه و با مثالهایی عینی روشن ساخته است.
کریستیان نوربرگ-شولتس معتقد است معماری پدیدهای است ملموس، چرا که شامل منظرها، سکونتگاهها، بناها و پرداخت بیان کننده شخصیت آنهاست؛پس معماری واقعیتی زنده است. معماری از دیرباز به انسان کمک کرده است که وجود خود را معنادار کند. انسان به مدد معماری پایگاهی در فضا و زمان به دست آورده است. پس معماری به امری فراتر از نیازهای عملی و اقتصادی متوجه است. معماری به معانی وجودی توجه دارد؛معانی وجودی از پدیدههای طبیعی و انسانی و معنوی نشئت میگیرد و در قالب نظم و شخصیت به ادراک در میآید. هم از اینروست که معماری این معانی را به صورتهای فضایی ترجمه میکند. صورتهای فضای در معماری نه صورتهای اقلیدسی است و نه آینشتاینی. صورت فضایی در معماری یعنی مکان و معبر و حوزه؛به عبارت دیگر، ساختار ملموس محیط انسان. پس معماری را نمیتوان از راه مفاهیم هندسی یا نشانهشناسانه به درستی تبیین کرد. معماری را باید در چارچوب صورتهای معنادار(نمادین) فهمید. بدین لحاظ، معماری بخشی از تاریخ معانی وجودی است. به زعم شولتس، امروزه انسان سخت نیازمند آن است که «معماری چون پدیدهای ملموس»را دوباره فراچنگ آورد. نیت شولتس از نوشتن این کتاب برای رسیدن به چنین مقصدی است.
درباره نویسنده
کریستیان نوربرگ-شولتس، نظریهپرداز و مورخ معماری نروژی، در ماه مه ۶۲۹۱ در اسلواز پدری همنام خود و مادری به نام لاورالونده به دنیا آمد. پس از جنگ جهانی دوم در زوریخ به تحصیل معماری پرداخت و در این مدت سخت تحت تأثیر مورخ هنر، زیگفریت گیدئون سوئیسی، قرار گرفت. در سالهای ۰۵۹۱-۱۵۹۱ در خدمت ارتش نروژ بود. در ۱۵۹۱ به دانشکده معماری اسلو رفت و استادیار شد. سپس در ۲۵۹۱ به مدرسه تحصیلات تکمیلی هاروارد رفت تا زیر نظر والتر گروپیوس تحصیل کند. مدتی در آی. آی. تی در شیکاگو نزد میس فان در روهه تحصیل کرد و مدتی کوتاه هم در کار حرفهای معماری، همکار آرنه کورسما، معمار مدرن نروژی، بود. در ۵۵۹۱ در ایتالیا با دختری ایتالیایی به نام آنا-ماریا ددومینیچیس ازداوج کرد. از ۶۵۹۱ تا ۳۶۹۱ در رم به تحقیق در تاریخ هنر ادامه داد و از محققان برجسته در معماری باروک ایتالیا شد. تحقیقات دوره دکتری را در همین زمان آغاز کرد و در ۳۶۹۱ درجه دکتریاش را از دانشگاه فنی ترونهیم نروژ گرفت و از آن پس تا پایان عمر در نروژ ماند. در این مدت فقط برای سفرهای آموزشی و پژوهشی به امریکا و ایتالیا میرفت. در طی سالهای تحصیلی ۳۷۹۱-۴۷۹۱ استاد مدعو دانشگاه ام. آی. تی و در سال ۸۷۹۱ استاد مدعو دانشگاه دالاس امریکا بود. از سال ۳۶۹۱ تا ۸۷۹۱ در اسلو سردبیر یک مجله معماری و استاد معماری و رئیس دانشکده معماری اسلو بود.
شولتس مهمترین کتاب خود درباره معنا در معماری و نظریهپرازی معمارانه یعنی «نیتها در معماری» را در همان نخستین سال بازگشت به نروژ نوشت. «معماری باروک و روکوکوی متأخر»(۱۹۸۵)، «معماری باروک»(۱۹۸۶۱)، «روح مکان:به سوی پدیدارشناسی معماری»(۱۹۸۰)، «معماری:معنا و مکان»(۱۹۸۸، «معماری:حضور و زبان و مکان»(۲۰۰۰)، «وجود و فضا و معماری»(۱۷۹۱)، «سکونت:به سوی معماریای تمثیلی» و «معنا در معماری غرب»(۱۹۷۴) از جمله کتابهای اوست.
همه آثار نوربرگ شولتس نمایانگر جستوجوی جریانی نهانی در زیر جریان ظاهری معماری است؛جریانی که ظواهر معماری و تحولات آنها جز جلوهای از آن نیست. از نظر او، جریان باطنی معماری، جریان جستوجوی آدمی برای یافتن پایگاه وجودی و آشکار کردن معناها از طریق نمادهای معماری است. نوربرگ-شولتس در این کتاب کوشیده است این جریان را در قالب نمونههای واقعی و سیر تحول آنها در معماری غرب نشان دهد.
از نظر شولتس معنا نیاز بنیادی انسان است و انسان چیزی نیست جز معانیای که در دسترس اوست. بلوغ روانی به معنای آگاهشدن او از معناهاست. هر فرد در درون نظامی معناییزاده میشود که آن نظام معنایی از طریق مظاهر نمادینش به فهم آدمی درمیآید. در همین نظام است که آدمی با «ساختن»معناها را آشکار میکند. هر محصول انسان را میتوان نماد یا ابزاری دانست که در خدمت هدف نظم(معنا) بخشیدن به نسبتهای معینی میان انسان و محیط اوست. انسان این کار را از طریق نمادپردازی انجام میدهد و از این راه، مقام و موقعیت فردی خود را تعالی میبخشد و به موجب آن به حیاتی اجتماعی و هدفدار دست مییابد. از همینرو، هدف معماری آشکار کردن معناها در قالب نظام مکانها و معبرها و عرصههاست. اگر معناها در معماری به ظهور میرسند و عینیت مییابند، پس میتوان معماری را تعین بخشیدن به فضای وجودی تعریف کرد. پس هدف اصلی معماری این است که به انسان کمک کند وجودش را معنادار سازد؛نه اینکه فقط نیازهای جسمانی او را برآورد.
از چنین منظری، تاریخ معماری را نیز به گونهای دیگر میتوان دید:سیر تحول و کاربرد نظامهای نمادین معماری. در این صورت، تاریخ معماری تاریخ نمادهایی است که بر معانی وجود دلالت میکنند. پس تاریخ معماری تاریخ امکانات وجودی است. آنچه در طی زمان در عالم ساختن و سکونت کردن روی داده است ظاهری دارد و باطنی. به عبارت دیگر، دو تاریخ موازی در کار است:یکی تاریخ واقعی بناها و کاربردها که همان تاریخ ظاهری است؛دیگری تاریخ آرمانی نمادپردازیهای ممکن. تاریخ اول مبین جریانی بیثبات است که در آن، راه حلهای «پیچیده»بسته به موقعیت جابهجا میشوند؛تاریخ دوم سیر رشد عمومی معرفت و امکانات است. تاریخ معماری نوربرگ-شولتس حکایت تاریخ دوم است؛تاریخی که نشان میدهد چگونه انسان در اوضاع و احوال گوناگون «پایگاه فضایی»یافت. چنین تاریخی است که میتواند ذوق انسان را در قبال محیط خود بپرورد و فهم او از رابطهاش با محیط بهبو بخشد. معنا در معماری غرب با چنین نگرشی پدید آمده است.
بازگشت به خود چیزها:
نگاه شولتس به تاریخ معماری نگاهی پدیدارشناسانه است؛ نگاهی در تداوم اندیشه پدیدارشناسانی مانند ادموند هوسرل، موریس مرلوپونتی، گاستون باشلار، و علی الخصوص مارتین هایدگر. او درباره وامداری خود به اندیشه فلسفی هادیگر مینویسد: «نگرش خاص هایدگر به تاریخ معماری را دیگران پیشتر در رشتههای دیگر به کار گرفتهاند. در این فلسفه، از زبان به منزله منبع اصلی اطلاعات درباره انسان، و کلا وجود، استفاده میشود. هایدگر با مطالعه تاریخ واژهها، مانند «چیز»، «ساختن»، «مسکن»، معانی بنیادین را به زندگی بازگردانده و مبنایی عینیتر برای فهم رابطه میان خویش و محیطمان در اختیار ما نهاده است. . . انسان در زبان حضور دارد، درست همچنان که طبیعت و خدا در زبان حضور دارند. اما معماری نیز نوعی زبان است. اگر معماری را به منزله تاریخ صورتهای معنادار بررسی کنیم، انسان و طبیعت و خدا را نیز در آن خواهیم یافت. پس خواهیم آموخت که هستیم و خواهیم توانست موضعی اختیار کنیم؛در نتیجه، معماری «طور»ی از وجود خواهد شد. »و همه کار او وارسی این «طور»وجود است.
اساس رویکرد وی این فرض است که در روزگاران ما زبان معماری منسوخ شده و فقدان شکل مصنوع و پیکره فضایی نشانه آن است. این همه ناشی از رواج کارکردگرایی است و برخاسته از این شعار که «شکل از کارکرد پیروی میکند»؛زیرا چنین شعاری وجود هر نوع زمینه گونه شاختی را کتمان میکند و خلق اشکال را همواره از نو مطرح میسازد.
از نظر شولتس، فقدان زبان معماری از گرایش عمومی به تجرید ناشی میشود که مشخصه عصر ماست. به سبب همین فقدان «شأن واقعیت را تا حد چیزی کمی پایین آوردهایم و مکان واقعی ر به فضای منتزع تغییر شکل میدهیم. با این ترتیب، جهان حیات روزمره محو و آدمی در بین چیزها به موجودی بیگانه بدل میشود.»
برای مقابله با این وضع، شولتس از شعار هوسرل آغاز میکند که در برابر اندیشه کمیت محور دانش غربی، شعار «به سوی خود چیزها»را پیشس میکشد. روی آوردن به واقعیت چیزها یعنی ادراک شهودی شاعرانه را در خود تقویت کردن و جهان را با کیفیتها، نه کمیتهایش، در نظر آوردن. چنین رویکردی یعنی توجه به خصایص طبیعی و انسانی و روحانی آثار معماری و نگریستن به معماری با در نظر گرفتن این خصوصیات و معنایی که از تعامل این خصوصیات حاصل میشود.
با رویکرد پدیدارشناسانه میتوان درباره چیزها به تفکر پرداخت و «چیز» بودن آنها، یعنی واقعیتشان، را آشکار کرد؛ میتوان وقوف شاعرانه را، که گوهر و عصاره سکونت است، بازیافت و آن را حفظ کرد. اگر آنچه را در پیرامونمان قرار دارد در قلبمان حفظ کنیم، میتوانیم به مفهومی واقعی کله «سکونت»اختیار کنیم.
به نظر شولتس، بازگشت به خود چیزها یعنی بازگشت به معماری تمثیلی، و «توانایی به وقوف بر جهان برحسب پیکرههایی که ریشه در گونهشناسی دارند»و حامل معنایند. این یعنی بازگشت به خاطره؛زیرا هر شکل با معنا متضمن تداعیهایی است. بازگشت به چیزهای پیرامون یعنی وقوف بر زبان معماری گذشته. چنین تعبیری از پدیدارشناسی چیزهاست که چارچوب رویکرد سولتس را در بررسی تاریخ معماری غرب، از دوران مصر باستان تا مدرن، میسازد.
خانه وجود:
شولتس آنچه را در پیرامون ما قرار گرفته است در چهار مرتبه بررسی میکند:استقرار، فضای شهری، بنای عمومی، مسکن. چنین تقسیمبندیای بر درک وی از مفهوم سکونت مبتنی است:او سکونت را «بودن در جایی»یا «تعلق داشتن به مکانی خاص»میداند. سکونت، چیزی بیش از داشتن سرپناه است. در مرتبه اول، سکونت، آشنایی با انسانهای دیگر به منظور تبادل کالا و عقاید و احساسات است؛به عبارتی، تجربه کردن حیات چون مجموعهای از امکانات و موقعیتها. در مرتبه بعد، سکونت به معنای توافق درونی بین عدهای از افراد است؛یعنی پذیرش ارزشهای مشترک معین. بالاخره، سکونت، زیستن انسان برای خود را معنا میبخشد؛یعنی انتخاب جهان کوچک شخصی. این سه صورت سکونت را میتوان «سکونت جمعی»، «سکونت عمومی»و «سکونت شخصی»یا خصوصی نامید.
اصطلاح «سکونت» مکانهایی را هم که انسان آنها را برای تحقق این سه شیوه به وجود آورده است شامل میشود. شهر و فضای شهری همواره «مأمن»مرتبه اول سکونت(سکونت جمعی)بوده است؛بنای عمومی جایگاه مرتبه دوم سکونت(سکونت عمومی)است؛و مسکن خلوتگاه خصوصی(یعنی مکان مرتبه سوم سکونت)است-جایی که شخصیت آدمی بسط و گسترش مییابد. مجموعه شهر و بنای عمومی و مسکن محیطی میسازند که همواره در ارتباط با طبیعت است. با مناظر خاص خود.
از منظر شولتس، چهار مرتبه سکونت فصل مشترکی دارند به نام «زبان»، که به پیروی از هایدگر آن را «خانه وجود»میداند. زبان معماری نیز جهانی را حاضر میسازد و بدان تجسم میبخشد. به عبارتی، با معماری «بودن در جهان»آدمی محقق میشود.
تحلیل محتوای کتاب
مطالب کتاب در این فصول تدوین شده است:
همه فصول کتاب، به جز مؤخره، ساختاری واحد دارند: مقدمه، منظر و سکونتگاه، بنا، پرداخت، نمونهها، تصور فضا و سیر تحول آن، معنا و معماری. مقدمه هر فصل مدخلی است برای ورود به عالم معماری مورد بحث در آن فصل. نویسنده در هر مقدمه موقعیت شکلگیری سبک معماری مورد بحث، رابطه آن با معماریهای دیگر و خصوصیات شکلی معماری سبک را توضیح میدهد. در باب «منظر و سکونتگاه»، رابطه معماری با محیط طبیعی، طرز استقرار کانون زیستی در محیط و ویژگیهای کلی فضاهای شهری بیان میشود. تبیین این رابطه بر دیدگاه نویسنده درباره فضای مصنوع با محیط طبیعی مبتنی است، که با یکدیگر «مکان»خاص را میسازند.
نویسنده در باب «بنا» در هر فصل، خصوصیات کلی گونههای بناهای هر دورهای را بررسی میکند؛ یعنی به گونهشناسی دوره میپردازد. در این باب تحولاتی که در بسط و گسترش زبان معمارانه در قالب گونههای اصلی آن روی داده است تبیین میشود. در باب «پرداخت»، ریختشناسی مراتب مختلف محیط بررسی و طرز ساماندهی اجزای مختلف معماری معین میشود. مؤلف با تحلیل ساختاری، رابطه بین قسمتهای مختلف بنا، عوامل مؤثر در شیوه خاص سازماندهی اجزا، اثرهای مصالح و رنگ و نور و. . . ، تحول روی داده در هر دوره و شکلهای حاصل را نشان میدهد. باب عبدی هر فصل به معرفی چند نمونه مشخص از معماری دوره اختصاص دارد. این نمونههای انتخابی برحسب نوع معماری شاخص دورهها متفاوت است؛مثلا در مصر فقط بناهای عمومی دینی، در یونان بناهای عمومی دینی همراه با یک نمونه شهرسازی، در بررسی معماری شیوهپردازانه، فضای شهری و بنای عمومی و مسکن. به عبارت دیگر، مؤلف کوشیده است بر حسب مفهوم کلیای که در پی آن بوده، نمونههایی در مراتب مختلف محیط انتخاب کند و مثال آورد. در باب «تصور فضا و سیر تحول آن»، چگونگی سازماندهی فضایی در هر دوره و تحول آن، یعنی موضعشناسی بناها، بررسی شده است. نویسنده با این دیدگاهکه هر فضای سازمانیافته متشکل از عناصر مرکز و راه و قلمروهاست، میکوشد رابطه بین این سه عنصر، به ویژه طرز سازماندهی فضایی دو عنصر راه و مرکز را، در چارچوب جهانبینی و نگرش حاکم در هر دوره معماری تبیین کند. در این شیوه بررسی مثلا میتوان دریافت که نظام فضای رومی و فضای مصری هر دو مبتنی بر سازماندهی محوریاند؛اما تفاوت در اجزای تشکیلدهنده فضا و جهانبینیهای متفاوت حاکم بر سازماندهی فضایی آنها سبب میشود که دو مفهوم کاملا متمایز از فضا و انتظام آن حاصل شود. در باب «معنا و معماری»چگونگی تبلور جهانبینی و عقاید و دیدگاهها و به طورکلی فرهنگ دوران در قالب معماری تبیین میشود، با این اعتقاد که «معماری و شهرسازی»مقولات فرهنگی را به بیان نمادین درمیآورند.
ایرانیان و معنای معماری:
باری، این کتاب کمک میکند با روح معماری آشتی کنیم، چرا که اگر از ظواهر گذر کنیم میتوانیم حد وسط را اختیار کنیم تا در فضای معلق معماری نمانی و گرفتار جسد و کالبد بیجان معماری نشویم. بنابراین، به واسطه این کتاب درمییابیم باید برای فضای مرده مطالعات معماری خودمان طرحی نو دراندازیم.
برخی میپندارند ظواهر معماری غربی ریشه ندارد و همه گونه میتوان از آن استفاده کرد. به همین دلیل است که استفاده نادرست از معماری غربی را در کشورمان شاهد هستیم.
شولتس ریشههای معماری اروپا را در مصر میداند. وقتی این امر روشن شود میتوان گفت که با رجوع به زوایای این اثر با کتاب بینظیری مواجهیم. به جرئت میتوان گفت اگر به این کتاب در محیطهای دانشگاهی توجه کنیم و بها بدیهم میتواند دروس معماری ما را از حیث جهانبینی دگرگون کند. پس پر بیراه نیست اگر بگوییم این اثر جایگاه بسیار مهمی در تاریخ معماری دارد و از آنجا که بسیار عالی ترجمه شده، میتواند سبب تحول در نوع نگاه ما شود.
ما کشوری در حال توسعه هستیم و ساختوسازهای شتابان در کشور ما باعث شده که نسلی طراح و هدایت معماری بناهایمان را بر عهده گیرند؛اما آنان که دستی در آموزش دارند میدانند که از لحاظ نظری معماری بسیار ضعیف هستیم. هم از اینروست که میتوان امید ورزید این اثر و آثاری شبیه به این بتواند گم شده معماریهای به اصطلاح مدرن پیرامون ما ایرانیان را معنا بخشد.
نظرات دیگران
دکتر مهرداد قیومی بیدهندی، مترجم کتاب
دکتر مهرداد قیومی بیدهندی (مترجم کتاب)
این کتاب یکی از معدود کتابهایی است که نسبت معماری را با فرهنگ اروپایی نشان میدهد. همچنین این کتاب تمرینی است برای اینکه از ظواهر فراتر رویم و به جای آنکه گرفتار کثرت اطلاعات باشیم، میتوانیم دستگاه نظاممندی برای ذهنمان ترتیب دهیم. بنابراین به واسطه این کتاب درمییابیم باید برای فضای مرده مطالعات معماری خودمان طرحی نو دراندازیم. این کتاب کمک میکند با روح معماری آشتی کنیم. اگر از ظواهر گذر کنیم میتوانیم حد واسطی را اختیار کنیم تا در فضای معلق معماری نمانیم و گرفتار جسد و کالبد بیجان معماری نشویم. برخی میپندارند ظواهر معماری غربی ریشه ندارد و همهگونه میتوان از آن استفاده کرد. به همین دلیل است که استفاده نادرست از معماری غربی را در کشورمان شاهد هستیم.
شولتس ریشههای معماری اروپا را در مصر میداند. وقتی این امر روشن شود، میتوان گفت که با رجوع به زوایای این اثر با کتاب بینظیری مواجهیم. اگر به این کتاب در محیطهای دانشگاهی توجه کنیم و بها بدهیم، به جرئت میتوان گفت که میتواند دروس معماری ما را از حیث جهانبینی دگرگون کند.
دکتر محمدرضا رحیم زاده (عضو هیئت علمی دانشگاه هنر تهران)
شولتس به واسطه استفاده از فلسفه در پژوهشهای معماری، گلی است که در بوستان فلسفه روییده است. هر توصیفی از این کتاب ناگزیر ما را به سوی تاریخ هنر سوق میدهد، چرا که نویسنده فرهنگ را به عنوان موضوعی تئوریک در نظر میگیرد و بر این اساس با آن مواجه میشود.
تصوری که از جهان داریم تصوری تاریخی است. در این تاریخ، نظر به نگاه تبدیل شده است و به این شکل تاریخ هنر فهم میشود. این نوع نگاه به تاریخ هنر نوعی تصور مطلق را پیش میآورد.
به هر حال این نوع نگاه به تاریخ که جهان را از نو تعریف کرد، فلسفه را بلعید و نگاه انسان را به خود معطوف کرد و معنا را از بین برد.
شولتس نمیتواند یافتههایش را به جهان اسلام تعمیم دهد. هر چند نوع نگاه او تنها در بستر نگاه غربی اتفاق نمیافتد، برخلاف مسیری که تاریخ هنر طی کرده است. از اینرو تلاش میکند تا نشان دهد چرا جایگاه معماری همواره همین بوده که هست. این نوع نگاه را میتوان در معماری شرق، ایران و جهان اسلام گسترش داد، چرا که این اثر جایگاه بسیار مهمی در تاریخ معماری دارد و از آنجا که بسیار عالی ترجمه شده، میتواند سبب تحول در نوع نگاه ما شود.
دکتر زهرا اهری، دانشیار دانشگاه شهید بهشتی
مهرداد قیومی بیدهندی (دانشیار دانشگاه شهید بهشتی)
ترجمه این کتاب اتفاق مبارکی است و معتقدم این اثر جریانات زیادی را به دنبال خواهد داشت.
ساخت و سازههای شتابان در کشور ما باعث شده که نسلی طراحی و هدایت معماری بناهای ما را بر عهده گیرند، اما آنان که دستی در آموزش دارند میدانند که از لحاظ نظریه معماری بسیار ضعیف هستیم.
«ترجمه آثاری از این دست به ما کمک میکند تا دانشجویان منظرهای جدیدی را کشف کنند، چرا که عمده آثاری که در زمینه معماری ترجمه شدهاند بیشتر از سوی کسانی صورت گرفته که غیر معمار بودهاند و به درستی نتوانستهاند انتقال معنا کنند.
ترجمه قیومی به اوج رساندن زبان فارسی در ترجمههای وی است و این اثر جای خالی بسیاری از پژوهشها را پر خواهد کرد، چرا که ما در آموزش نظری معماری بسیار ضعف داریم و این اثر سبب میشود بتوانیم در آموزش نظری نیز حرفی برای گفتن داشته باشیم.
این اثر همانند دو کتاب دیگر او، یعنی «نیتها در معماری»و «معماری: معنا و مکان»، سهگانهای را میسازند که ما را با افقهای جدیدی آشنا میکنند. » وی «معنا در معماری غرب»را برخلاف دو اثر پیشین شولتس که نظری بودند، اثری کاربردی خواند و گفت: «این سهگانه به ما کمک میکند تا به نحو عملی نشان دهیم اگر میخواهیم از کاربرد بهره ببریم، یکی از عوامل آن که باعث درک عمیق ما از معماری میشود، همین است.
این اثر به محقق کمک میکند تا با رویکرد جدیدی به غرب بپردازد و از این طریق به ما کمک میکند از نسخهبرداری دست بکشیم و با حرکتی پویا، خودمان تولیدکننده باشیم.
پیشگفتار کتاب
به قلم مهرداد قیومی بیدهندی
کریستیان نوربرگ – شولتس – نظریه پرداز و مورخ معماری و معمار نروژی – در ماه مه ۱۹۲۶ در اسلو از پدری همنام خود و مادری به نام لاورا لونده (نوربرگ – شولتس) به دنیا آمد. پس از جنگ جهانی دوم در زوریخ به تحصیل معماری پرداخت و در این مدت سخت تحت تأثیر مورخ هنر، زیگفریت گیدئون سوئیسی، قرار گرفت. در سالهای ۱۹۵۰- ۱۹۵۱ در خدمت ارتش نروژ بود. در ۱۹۵۱ به دانشکده معماری اسلو رفت و استادیار شد. سپس در ۱۹۵۲ به مدرسه تحصیلات تکمیلی هاروارد رفت تا زیر نظر والتر گروپیوس تحصیل کند. مدتی در آی.آی.تی ۳ در شیکاگو نزد میس فان در روهه تحصیل کرد و مدتی کوتاه هم در کار حرفه ای معماری، همکار آرنه کورسمان، معمار مدرن نروژی، بود. در ۱۹۵۵ در ایتالیا با دختری ایتالیایی به نام آنا – ماریا ددومیتیچیس (نوربرگ . شولتس) ازدواج کرد. از سال ۱۹۵۶ تا ۱۹۶۳ در رم به تحقیق در تاریخ هنر ادامه داد و از محققان برجسته در معماری باروک ایتالیا شد. تحقیقات دوره دکتری را در همین زمان آغاز کرد و در ۱۹۶۳ درجه دکتری اش را از دانشگاه فنی ترونهیم نروژ گرفت و از آن پس تا پایان عمر در نروژ ماند. در این مدت فقط برای سفرهای آموزشی و پژوهشی به آمریکا و ایتالیا می رفت. در طی سال تحصیلی ۱۹۷۳-۱۹۷۴ استاد مدعو دانشگاه ام.آی.تی و در سال ۱۹۷۸ استاد مدعو دانشگاه دالاس آمریکا بود. از سال ۱۹۶۳ تا ۱۹۷۸ در اسلو سردبیر یک مجله معماری و استاد معماری و رئیس دانشکده معماری اسلو بود.
مهم ترین کتاب خود درباره معنا در معماری و نظریه نمادپردازی معمارانه یعنی نیتها در معماری را در همان نخستین سال بازگشت به نروژ نوشت (۱۹۶۳). معماری باروک و روکوکوی متأخر (۱۹۸۵)، معماری باروک (۱۹۸۶)، روح مکان: به سوی پدیدارشناسی معماری (۱۹۸۰)، معماری: معنا و مکان (گزیده مقالات ) (۱۹۸۸)، معماری: حضور و زبان و مکان ۱۴ (۲۰۰۰)، وجود و فضا و معماری (۱۹۷۹)، سکونت، به سوی معماری ای تمثیلی، معنا در معماری غرب ۱۷ (۱۹۷۴) از جمله کتابهای اوست.
همه آثار نوربرگ – شولتس نمایانگر جست و جوی جریانی نهانی در زیر جریان ظاهری معماری است؛ جریانی که ظواهر معماری و تحولات آنها جز جلوه ای از آن نیست. از نظر او، جریان باطنی معماری، جریان جست و جوی آدمی برای یافتن پایگاه وجودی و آشکار کردن معناها از طریق نمادهای معماری است. نوربرگ- شولتس در این کتاب کوشیده است این جریان را در قالب نمونه های واقعی و سیر تحول آنها در معماری غرب نشان دهد؛ مثلا در بحث از معماری رومیانه نظر برخی از محققان را درباره اینکه شیوه پرداخت معماری رومیانه علهم از سازه های چوبی است سطحی می شمارد و می گوید:
معنای پرداخت معماری قرون وسطا فراتر از جنبه های فنی است. این قبیل آرای او محدود به معماری قرون وسطی نیست. درباره معماری کارکرد مدار روزگار مدرن نیز می گوید: «خطاست اگر تصور شود که معماری کار کردمدارانه صرفا به کارآمدی در معماری علاقه داشته است. کار کردمداری، مانند دیگر جنبشهای بزرگ تاریخی، پیش از هر چیز به معانی دلبسته بود؛ یعنی به این موضوع که به انسان پایگاهی وجودی داده شود». او در جایی دیگر به وام داری خود به اندیشه فلسفی مارتین هایدگر تصریح می کند و می گوید نگرش خاص او به تاریخ معماری را دیگران پیشتر در رشته های دیگر به کار گرفته اند. «نمونه بارزش فلسفه هایدگر است که در آن، از زبان به منزله منبع اصلی اطلاعات درباره انسان، و کلا وجود، استفاده می شود. هایدگر با مطالعه تاریخ واژه ها، مانند “چیز”، “ساختن”، “مسکن”، معانی بنیادین را به زندگی بازگردانده و مبنایی عینی تر برای فهم رابطه میان خویش و محیطمان در اختیار ما نهاده است. […] انسان در زبان حضور دارد، درست همچنان که طبیعت و خدا در زبان حضور دارند. اما معماری نیز نوعی زبان است. اگر معماری را به منزله تاریخ صورتهای معنادار بررسی کنیم، انسان و طبیعت و خدا را نیز در آن خواهیم یافت. پس خواهیم آموخت که هستیم و خواهیم توانست موضعی اختیار کنیم؛ در نتیجه، معماری طوری از وجود خواهد شد.» و همه کار او وارسی این طور» وجود است.
از نظر نوربرگ- شولتس معنا نیاز بنیادی انسان است و انسان چیزی نیست جز معانی ای که در دسترس اوست. بلوغ روانی آدمی به معنای آگاه شدن او از معناهاست. هر فرد در درون نظامی معنایی زاده می شود که آن نظام معنایی از طریق مظاهر نمادینش به فهم آدمی در می آید. در همین نظام است که آدمی با «ساختن» معناها را آشکار می کنند. هر محصول انسان را می توان نماد یا ابزاری دانست که در خدمت هدف نظم (معنا بخشیدن به نسبتهای معینی میان انسان و محیط اوست. انسان این کار را از طریق نمادپردازی انجام می دهد و از این راه، مقام و موقع فردی خود را تعالی می بخشد و به موجب آن به حیاتی اجتماعی و هدف دار دست می یابد. از همین رو، هدف معماری آشکار کردن معناها در قالب نظام مکانها و معبرها و عرصه هاست. اگر معناها در معماری به ظهور می رسند و عینیت می یابند، پس می توان معماری را تعین بخشیدن به فضای وجودی تعریف کرد. پس هدف اصلی معماری این است که به انسان کمک کند وجودش را معنادار سازد، نه اینکه فقط نیازهای جسمانی او را برآورد.
از چنین منظری، تاریخ معماری را نیز گونه ای دیگر می توان دید: سیر تحول و کاربرد نظامهای نمادین معماری. در این صورت، تاریخ معماری تاریخ نمادهایی است که بر معانی وجود دلالت می کنند. پس تاریخ معماری تاریخ امکانات وجودی است. آنچه در طی زمان در عالم ساختن و سکونت کردن روی داده است ظاهری دارد و باطنی. به سخن دیگر، دو تاریخ موازی در کار است: یکی تاریخ واقعی بناها و کاربردها که همان تاریخ ظاهری است؛ دیگری تاریخ آرمانی نمادپردازیهای ممکن. تاریخ اول مبین جریانی بی ثبات است که در آن، راه حلهای «بدوی» و «پیچیده) بسته به موقعیت جابجا می شوند؛ تاریخ دوم سیر رشد عمومی معرفت و امکانات است. تاریخ معماری نوربرگ – شولتس حکایت تاریخ دوم است؛ تاریخی که نشان می دهد چگونه انسان در اوضاع و احوال گوناگون «پایگاه فضایی» یافت. چنین تاریخی است که می تواند ذوق انسان را در قبال محیط خود بپرورد و فهم او را از رابطه اش با محیط بهبود بخشد. معنا در معماری غرب با چنین نگرشی پدید آمده است.
شایسته است خواننده پیش از آغاز کتاب تصویری اجمالی از محتوا و ساختار آن داشته باشد. چون یکی از دوستان فاضل پیش از این مقاله ای در این باره نوشته است، ترجیح می دهم در اینجا قسمتی از آن مقاله را، با اندکی تصرف و تلخیص، بیاورم
همه فصول کتاب، به جز مؤخره، ساختاری واحد دارند: مقدمه، منظر و سکونتگاه، بناء پرداخت ۲۲، نمونه ها، تصور فضا و سیر تحول آن، معنا و معماری. مقدمه هر فصل مدخلی است به عالم معماری مورد بحث در آن فصل. نویسنده در هر مقدمه موقعیت شکل گیری سبک معماری مورد بحث، رابطه آن با معماریهای دیگر و خصوصیات شکلی معماری سبک را توضیح می دهد. در باب «منظر و سکونتگاه، رابطه معماری با محیط طبیعی، طرز استقرار کانون زیستی در محیط و ویژگیهای کلی فضاهای شهری بیان می شود. تبیین این رابطه بر دیدگاه نویسنده درباره رابطه فضای مصنوع با محیط طبیعی مبتنی است، که با یکدیگر «مکان» خاص را می سازند.
نویسنده در باب «بن» در هر فصل، خصوصیات کلی گونه های بناهای هر دوره را بررسی می کند؛ یعنی به گونه شناسی دوره می پردازد. در این باب تحولاتی که در بسط و گسترش زبان معمارانه در قالب گونه های اصلی آن روی داده است تبیین می شود. در باب «پرداخت»، ریخت شناسی مراتب مختلف محیط بررسی و طرز سازماندهی اجزای مختلف معماری معین می شود. مؤلف با این تحلیل ساختاری رابطه بین قسمتهای مختلف بنا، عوامل مؤثر در شیوه خاص سازماندهی اجزاء اثرهای مصالح و رنگ و نور و غیره تحول روی داده در هر دوره و شکلهای حاصل را نشان می دهد. باب بعدی هر فصل به معرفی چند نمونه
مشخص از معماری دوره اختصاص دارد. این نمونه های انتخابی بر حسب نوع معماری شاخص دوره ها متفاوت است: مثلا در مصر فقط بناهای عمومی دینی، در یونان بناهای عمومی دینی همراه با یک نمونه شهرسازی (پرینه) ، در بررسی معماری شیوه پردازانه، فضای شهری و بنای عمومی و مسکن. به عبارت دیگر، مؤلف کوشیده است بر حسب مفهوم کلی ای که در پی آن بود، نمونه هایی در مراتب مختلف محیط انتخاب کند و مثال آورد. در باب «تصور فضا و سیر تحول آن»، چگونگی سازماندهی فضایی در هر دوره و تحول آن، یعنی موضع شناسی بناها، بررسی شده است. نویسنده با این دیدگاه که هر فضای سازمان یافته متشکل از عناصر مرکز و راه و قلمروهاست، می کوشد رابطه بین این سه عنصر، به ویژه طرز سازماندهی فضایی دو عنصر راه و مرکز را در چارچوب جهان بینی و نگرش حاکم در هر دوره معماری تبیین کند. در این شیوه بررسی مثلا می توان دریافت که نظام فضای رومی و فضای مصری هر دو مبتنی بر سازماندهی محوری اند؛ اما تفاوت در اجزای تشکیل دهنده فضا و جهان بینیهای متفاوت حاکم بر سازماندهی فضایی آنها سبب می شود که دو مفهوم کاملا متمایز از فضا و انتظام آن حاصل شود. در باب «معنا و معماری» چگونگی تبلور جهان بینی و عقاید و دیدگاهها و به طور کلی فرهنگ دوران در قالب معماری تبیین می شود، با این اعتقاد که «معماری و شهرسازی» مقولات فرهنگی را به بیان نمادین در می آورند.
قصد بر این نیست که با یادآوری زحمتهایی که چیزی جز انجام دادن وظیفه مترجمی نبوده است، بر خواننده منت نهم و وقت گران مایه او را به هدر دهم. پس درباره ترجمه به ذکر نکته ای در خصوص امری شبهه انگیز بسنده می کنم.
تاریخ معماری بنا بر ماهیت خود آکنده از اعلام گوناگون است از نامهای کسان گرفته تا نام جایها و آثاره این ویژگی در تاریخ نامه های مربوط به فرهنگهای دیگر، از جمله معماری غرب، قوت می گیرد. خوانندگان آشنا با تاریخ معماری از آشفتگی و چندگانگی تاریخ نامه های معماری از نظر ضبط اعلام آگاه اند. مثلا می دانند که نام کلیسای دیر سن دنی گاهی سنت دنیس خوانده شده است و نام موهوی – نادی۲۴، معمار معروف مجار، گاهی موهولی – نگی و گاه موهالی – ناگی. دیده اند که حتی نام نوربرگ – شولتس به صورتهای گوناگونی چون نوربرگ- شولتز و نوربری- شولتز ضبط شده است. پیداست که این آشفتگیها از اصل نامها برنمی خیزد. در میان خود اروپاییان نیز، با آن همه تنوع زبانها و گویشها، چنین تشتتی دیده نمی شود. در روزگار ما در خصوص ضبط اعلام اجماعی جهانی پدید آمده است: نام هر کس را در هر زبان باید به صورتی تلفظ و ضبط کرد که متناسب با امکانات آن زبان، تا حد ممکن به تلفظ نام او در زبان قوم خود او نزدیک تر باشد. مشکل این آشفتگی در کتابهای مترجم فارسی این است که هر مترجمی به جای مراجعه به مراجع ضبط أعلام و مراعات این ضابطۂ عام سلیقه خود را ملاک می گیرد. بسیاری از مترجمانی هم که با تلفظ اصلی نامها آشنایند به قواعد آوایی زبان فارسی بی اعتنایند. در سالهای اخیر که منابع ارزنده ای برای شیوه ضبط أعلام در زبان فارسی پدید آمده است، چنین کاری را، چه از سر شتابزدگی، چه از روی آسان گیری، و چه از روی اعمال سلیقه شخصی باشد، عذری نمی توان نهاد. مترجم در این متن کوشیده است این قاعده ها را مراعات کند مگر در مواردی که صورتی نادرست از نامی آن چنان شهرت یافته باشد که ضبط صحیح أن مانع ارتباط صحیح خواننده با موضوع گردد. امیدوارم این ترجمه از این نظر متنی قابل اعتماد برای دانشجویان و علاقه مندان و پژوهشگران تاریخ معماری باشد.
مترجم از اینکه سالی از عمر خود را در پی نوربرگ – شولتس در طلب معنای معماری گذرانده خشنود است. او این خشنودی در عین ناداری معنوی را نمونه ای از نعمت الهی «درویشی و خرسندی» می شمارد. نعمتهای خدا در طی این کار کوچک محدود به این نبوده است. از جمله این نعمتها اشنایی با کتاب از طریق همکار دانشمند، سرکار خانم دکتر زهرا اهری است. ایشان این کتاب را معرفی کرد و ظرایف آن را باز گفت و مقاله ای در معرفی آن در فصلنامه خیال منتشر کرد. دوست فاضل، آقای ایرج داداشی هم اصل کتاب را در اختیار این جانب گذاشت. اما نعمت بزرگ دیگر آن بود که «حریف حجره»» دیگرم، دکتر محمدرضا رحیم زاده، پیش نویس ترجمه را خواند و بسیاری از دشواریها و اشکالهای آن را پیراست و عیبهای آشکار مترجم و ترجمه اش را پوشاند. ای کاش او مجموعه ای از این نکته ها را در قالب مقاله ای منتشر می کرد و در اختیار همه می گذاشت.
مترجم این کتاب را از آن رو برای ترجمه و نشر، آن هم به دست انتشارات فرهنگستان هنر ایران، مناسب و دربایست شمرده که معتقد است بیماریهای ذهنی و عملی معماری و معماران ما در برابر معماری غرب نه از ذات معماری غرب، بلکه از سطحی نگری و شتابزدگی ما برمی خیزد. پس درمان آن نیز ترویج نگاه ژرف به این معماری است. خواننده منصف و هوشمند با خواندن این کتاب در می یابد که معماری غرب پیوندی بسیار استوار با فرهنگ و اندیشه غربی دارد. به علاوه، او اهمیت معماری و محیط معنادار در حیات مادی و معنوی انسان را نیز در می یابد. از اینها گذشته، کتاب الگویی آموزنده برای محققان تاریخ معماری ایران نیز هست و آنان را فرا می خواند که به جای افراط در اتکا به شواهد مادی و تفریط در بی اعتنایی به شواهد و اتکای بیش از حد به یافته ها و بافته های ذهنی، راهی میانه برگزینند و معنا را در بطن آثار معماری بجویند.
مترجم از مسئولان فرهنگستان هنر که اهمیت این کتاب را در اوضاع کنونی اندیشه و عمل معماری ایران دریافتند و امکان ترجمه و نشر آن را فراهم آوردند، به ویژه از مدیر محترم انتشارات، آقای علیرضا اسماعیلی، و همکاران ایشان در انتشارات سپاس گزار است و پاداش ایشان را از شاکر حقیقی خواستار.
و ستایش در آغاز و انجام از آن خداست.
برچسب های مهم